یکی از برجستهترین نامها در این فهرست، دکتر حسین شکوه امیری، استاد بخش جراحی و مدیر پیوند اعضای دانشگاه لوئیزیاناست.
او که استاد دانشگاه هاروارد هم هست، جراح نامداری است که 6 سال پیش، بعد از 20 سال دوری از ایران، در قالب «گروه» نیکی ( NIKI یا Network of Iranians for Knowledge and Innovation یا شبکه دانش و نوآوری ایرانیان) به ایران بازگشت تا بسیاری از پروژههای جراحی را برای اولین بار راه اندازی کند.
روش خاصی از پیوند پانکراس و نیز پیوند توأم پانکراس و کلیه، از جمله افتخاراتی است که در دنیا به نام این پزشک ایرانی شناخته میشود.
دکتر شکوه امیری، در گفتوگو با همشهری، مهمترین دلیل سفر به ایران و کمک به راه اندازی این پیوندها در کشور را ادای دین به ایران میداند.
- آقای دکتر، بعد از سفر به ایران، چطور شد که کارتان را باپیوند پانکراس شروع کردید؟
این پیوند یکی از علایق شخصی من است و برای پیوند پانکراس، حتی تکنیک خاص خودم را هم دارم؛ تکنیکی که حدود 30 درصد از جراحان دنیا در حال حاضر از آن استفاده میکنند.
من حدود 30-25 سال است روی آن کار میکنم و بیش از 100 مقاله هم در این زمینه داشتهام و نه تنها در ایران که در بسیاری از کشورهای دیگر هم این پیوند را راه اندازی کرده ام.
- پیوند کجا انجام شد؟
در شیراز. چرا که تنها مرکزی که به شکل تخصصی به پیوند کبد میپردازد، بیمارستان شهید نمازی شیراز است. جراحان بسیار حاذقی هم دارد برای همین من مطمئن بودم که راه اندازی این کار در شیراز باموفقیت انجام خواهد شد.
- با این تفاسیرچرا پیش از این، این جراحی در آنجا انجام نشده بود؟
به این دلیل که برای اولین بار انجام دادن هر کاری، ترسهایی هم وجود دارد و این تصور هست که شاید انجامش سخت باشد.
مهمتر از همه ، زمان مناسب است. مثلا در همین مورد، وقتی اندام را در شب اول برداشتیم، اندام مناسب پیوند نبود، بنابراین برنامه را همانجا یک بار با جراحان دوره کردیم و تمام راه را نشان دادم.
از آنجایی که جراحان بسیار کارآزمودهای بودند، با همان تمرینهای پیش از عمل به خوبی یاد گرفتند و 5 روز بعد، جراحی انجام شد و از آن به بعد هم دارد انجام میشود. این به این معناست که عجلهای در کارنبود برای اول شدن بلکه نتیجه مهم بود که مثبت باشد.
- بیمار کی بود؟
بیمار خانمی بود که دیابت داشت وکلیه اش هم از بین رفته بود واحتیاج به پیوند پانکراس و کلیه داشت چرا که اگر تنها کلیه را برمی داشتیم و پیوند میزدیم، مشکلات زمینهای بیمار باعث میشد که کلیه جدید و پیوندی هم درگیر شود، برای همین پانکراس هم باید پیوند میشد.
- پس برای این عمل شما دست نشستید.
وقتی میگوییم که تیمی پیوند پانکراس انجام داد، منظور همه افراد هستند. ما کاری را آموزش میدهیم و راه اندازی میکنیم وشاید این کار در ایران توسط خود اساتید برای اولین بار انجام شود. آموزشها تنها اعتماد به نفس و اطلاعات جراحان ایرانی را زیاد میکند.
- این آموزشها تنها در اینجا داده میشود؟
نه، ما افرادی را هم به آمریکا بردهایم وآموزش دادهایم. اما از آنجایی که برای موفقیت یک جراحی لازم است که مراقبتهای حین و بعد از عمل هم وجود داشته باشد، اگرقرار است کسی با ما بیاید باید در قالب تیم باشد.
2 تا پرستار، یک متخصص بیهوشی، یک متخصص پاتولوژی و 2 جراحکه در مورد اخیر من ترجیح میدهم این دو نفر را مستقیما خودم انتخاب کنم تا خدای نکرده حق کسی پایمال نشود.
- در ایران، استقبال از اقدامات شما، در حد انتظار بود یا نه؟ منظورم این است که با مقاومت مواجه نشدید؟
باید بگویم که استقبال واقعا عالی بوده وعلاقه هم بسیار وجود داشته، اما در برخی از موارد و تنها بهدلیل نبود زیربنای مناسب، طرح به خوبی اجرا نشده است.
نکته بسیار مهمی که وجود دارد این است که علاقه به خصوص در میان دانشجویان و رزیدنتها بسیار زیاد است و در واقع میتوان گفت که آنها تشنه دانستن بیشتر هستند و این همان چیزی است که انگیزه مابرای آمدن به ایران و ارائه خدمات میشود.
- همین مسئله نبود زیر ساختهای مناسب میتواند مشکل ساز باشد. اینطور نیست؟
درست است، چرا که گاهی بهدلیل نبود امکانات کافی ومناسب، کاری که در جاهای دیگر زودتر به نتیجه میرسد، در ایران زمان زیاد تری برای نتیجهبخشی طی میکند.
اما باید این را هم بگویم که من وسایر متخصصانی که به ایران میآییم، واقعیتها را میدانیم. اینجا مملکت ماست.
ما میدانیم قراراست در چه شرایطی کار کنیم و قبولش کرده ایم. بنابراین سختیهای موجود را هم میپذیریم. البته دلمان میخواهد که اوضاع روز به روز بهتر شود و برای همین هم هست که تمام تلاشمان را میکنیم.
- دانشگاههای علوم پزشکی و مسئولان آنها برای این بهتر شدن همراهی میکنند؟
بله، خیلی زیاد ومناسب. بهعنوان مثال اولین باری که من آمدم وبه دانشگاه علوم پزشکی مشهد رفتم، به رئیس دانشگاه گفتم که اگراز من انتظار دارید با هم همکاری کنیم، من دوست ندارم حرفهایی که امروز میزنیم تاسال آینده در حد همین حرفها باقی بماند وهنوز هم حرف بزنیم وبه هیچ چیزی عمل نکنیم. باید بگویم که رئیس دانشگاه ومجموعه فعالان، من را متعجب کردند؛
چرا که در همان جلسه به من گفتند که ما جراحی پیوندی را همین الان داریم، شما هستید؟ من هم گفتم با کمال میل! همان جا رفتم و پیوند کبد را انجام دادم و بعد برگشتم تهران.
شب دوباره به من زنگ زدند که پیوند دیگری پیش آمده، میتوانید بیایید؟ با اینکه تنها چند ساعت بود که رسیده بودم و فردای آن روز هم عازم آمریکا بودم، با کمال میل دوباره برگشتم و پیوند را انجام دادم.
همه اینها را گفتم برای اینکه بدانید ما حسن نیت داریم و اینجا هم حسن نیت وجود دارد. تا اینجا هم ما باکسانی کار کردهایم که با تمام امکانات و توان خواسته اند که با ما همراهی داشته باشند.
البته میدانیم که ایده آل به این راحتیها به دست نمیآید ولی روز به روز در حال بهتر شدن است. مثلا ممکن است ما در جایی روی یک پروژه 3 سال وقت صرف کنیم در حالی که در یک دانشگاه دیگر در عرض یکسال نتیجه بدهد.
- جالب است که شما درباره مشکلاتی که ممکن است خود ما را کلافه و خسته کند، خیلی راحت حرف میزنید. درحالی که شما قاعدتا از جایی آمدهاید که در این زمینهها خیلی از ما جلوتر است.
قبلا هم گفتم که ما همگی ایرانی هستیم. درست است که دوست داریم در شرایط ایده آل کار کنیم اما میدانیم که ایده آل پردازی ما را عقب نگه میدارد. بنابراین نه تنها جا نمیخوریم بلکه سعی میکنیم با هر آنچه داریم به بهتر شدن شرایط و پیشرفت کمک کنیم.
البته باید این را هم بگویم که برخی از مراکز دانشگاهی در ایران مثل دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز و دانشگاه علوم پزشکی مشهد شرایط بسیاربسیار خوبی دارند و ما پروژههای جراحی مثل پیوند پانکراس که یکی از پیشرفتهترین اعمال جراحی در تمام دنیاست را آنجا انجام داده ایم.
پیوندی که وقتی در یک بیمارستان یا دانشگاه انجام میشود، سیستم را با خودش بالا میکشد یعنی بهعنوان یک quality project کمک میکند به مجموعه سیستم، از این جهت که نیازهایی را با خودش میآورد که باعث ارتقای کلی سیستم میشوند.
- شنیدهایم که همه فعالیتها بدون هیچ هزینهای برای دانشگاه و بیمارستان انجام میشود و شما حتی هزینه پروازها را هم خودتان میپردازید.
ببینید! ما به خاطر ادای دین به مملکتمان بر میگردیم. مثلا خود من، یک سال پس از فارغالتحصیلی در سال 1980، از اینجا رفتم و هرگز فرصت بازدهی نسبت به زحمتی که برای من در این مملکت کشیده شده بود و من پزشک شده بودم را نداشتم و این همیشه من را زجر میداد.
بنابر این در اولین فرصتی که توانستم بیایم و کاری بکنم، با کمال میل آمدم و هر چقدر هم لازم باشد کار میکنم، اما برای کارم شرط دارم.
- چه شرطی؟
تنها شرط من برای آموزش جراحیها و پیوندها، این بوده که قول گرفتهام به هر کسی کار را یاد دادم در انحصار خودش نگه ندارد و اجازه بدهد تا این دانش به دیگران هم منتقل شود؛
چرا که از یک جایی به بعد، اول شدن یا تنها بودن و بینظیر بودنی مطرح نیست. مثلا نباید تنها یک مرکز در ایران باشد که هرکس خواست این خدمات را دریافت کند برود آنجا.
گستردگی این دانش باید به شکلی شود که بک بیمار تبریزی در شهر خودش درمان شود نه اینکه برای درمان برود مشهد، شیراز یا هر جای دیگر. متأسفانه در حال حاضر شنیدهام مواردی از انحصار طلبی هست و افرادی هستند که القاب برای خودشان درست کرده اند.
مثلا خودشان را پنجهطلایی کاری مینامند و هر کسی میخواهد باید به آنها مراجعه کند.
- و همه این کارها را برای چیست؟
برای عشق به مردم و وطنم. فکر میکنم رقابت و انحصار طلبی بیخودی که در بعضی زمینهها در کشور وجود دارد باید از بین برود تا به پیشرفت برسیم.